بدون عنوان
رامیلا جونم دختر نازنینم دوست دارم عسلی من مادرجون سه روزه که رفته آلمان پیش خاله جون آخه خاله جون تازه وضع حمل کرده و یه نی نی ناز آورده که اسمش شانیا ست شانیا جونم تولدت مبارک از طرف آجی رامیلا بخاطر همین مامان جون رفته ازشون یه چندوقتی مراقبت کنه و بهمین دلیل رامیلا جونم مجبوره که تا آخر وقت تو مهد بمونه اخه قبلا مامان جون ساعت 1 میاوردت ولی الان باید تا آخر وقت بمونی درضمن عزیزم خیلی ناز شدی جدیدا کارای بامزه میکنی و خیلی شیرین صحبت میکنی همه حرفای ماهارو مثل بلبل بخودمون برمیگردونی مربیت (خاله معصومه) میگه که تو بچه های اینجا فقط رامیلاست که خیلی بامزه حرف میزنه . من وقتی از سرکار میام همینطور ...
نویسنده :
مامان زهره
13:18